لحظههای گرگ و میش
پس از تسلط طالبان بر مناطق مرکزی و شمال افغانستان، آنان علاوه بر قتل عام بسیار فجیع و تکاندهنده که با هدف نسلیکشی اقوام غیر پشتون به ویژه هزارهها صورت گرفت، مردم هزاره را مجبور به ترک خانه و کاشانه کردند.
مهاجرتهایی که به قیمت جان اکثریت آنان تمام شد و هزاران نفر را در ولایت زابل در منطقه «کندیپشت» تیرباران کردند که نگارنده، خود، شاهد یک مورد آن بود که چه گونه دو جوان بیگناه را تیرباران کردند. همچنان تعدادی از خانوادهها، در مسیر راه قندهار و اسپین بولدک سر به نیست شدند که تا امروز هیچ کس اثری از آنها نیافته است.
متأسفانه امروزه افغانستان به مرکز یکی از منازعات فراموششده دنیا تبدیل شده است؛ منازعهای که دنیا به عمد یا از روی بیتوجهی، آن را به فراموشی سپرده و از کمک به افغانستان دریغ کرده و به جنگ داخلی، تفرقه و تضاد قومی مجال داده است تا مانع تشکیل دولتی کارآمد شود. اگر همچنان به ادامه جنگ در افغانستان بیتوجهی شود، باید انتظار داشت که اوضاع از این هم بدتر شود.
امیدوارم همه آنهایی که در این سالها چنین جنایتها و سختیهایی را با پوست و گوشت خود لمس کردهاند، اسناد و چشمدیدهای خویش را آماده کنند تا روزی که حتماً در راه است؛ عاملان این همه مصیبت و بدبختی را به پای میز محاکمه بخوانند و از مقام دادگاههای بینالمللی تقاضای غرامت کنند.
انگارۀ این که انسانها، منطقه و کشورها گذشتهای دارد كه گذر زمان خط کم رنگی بر آن مینگارد، این نگارهها خط کج و معوج تاریخ است که قصه زندگي بشر را در آن بازگو میکند- آنچه بر وی گذشته است، كارهايي كه انجام دادهاند، و رويدادهايي كه رخ دادهاند، سرگذشت این بشر خاکی به شمار ميآيد. اين سرگذشت با دو روش پايدار ميماند: