انگارۀ این که انسانها، منطقه و کشورها گذشتهای دارد كه گذر زمان خط کم رنگی بر آن مینگارد، این نگارهها خط کج و معوج تاریخ است که قصه زندگي بشر را در آن بازگو میکند- آنچه بر وی گذشته است، كارهايي كه انجام دادهاند، و رويدادهايي كه رخ دادهاند، سرگذشت این بشر خاکی به شمار ميآيد. اين سرگذشت با دو روش پايدار ميماند: 1- نگهداري مانندههای گذشته (حفظ آثار فرهنگی، باستانی، بازسازی گذشته، نگاه نرمافزاری به گذشته منطقه و...) 2- نوشتن، بازنویسی و يادداشت كردن كارهاي انجام شده (تاریخ نگاری، خاطرهنویسی، گردآوری فرهنگ شفاهی مردم و...)
با توجه به اینکه: تاريخ گزارش زندگي گروهي و گذشته انسانهاست، يعني چيزي فراتر از سرگذشت فردي، با این رویکرد است که در تاريخ همواره رخدادهاي بزرگ كه به همة مردم وابسته است، مطرح ميشود. مانند: جنگ، صلح، آزادي، استبداد، استقلال، زير سلطه بودن، شكست، پيروزي، پيشرفت، پسرفت، فرمانروايي، دين، آئين، دادگري، ستمگري، كشور گشايي و ...که خود گفتمانهای غالب تاریخنگاری است. اما تاریخنگاری امروز ریزنگر است که در آن به گذشته فرد و منطقههای کوچک نگرسته میشود. با اين انگارهها اگر توجهی به گذشته غبار اندودمان نشود در فردای محشر منطقه عریان ظاهر خواهیم شد. بنابراين، گزارشی در پایان که به معرفي مختصري از قريه تبقوس ميپردازد، سعي در آن شده است که ضمن توجه به انگارههای بالا به علل پيشرفت و پسرفت آن نيز بپردازد.